توی اوج کرونا فروردین ماه روکش دندون نخودچی زاده افتاد.
از ترس نبردیمش دندون پزشکی. اما دیگه گریزی نبود و امروز مجبور شدیم ییریمش دندون پزشکی.
با باباییش رفتن و من و دخترک خونه به انتظارش نشستیم.سپردمش به خدا.
دیروز قرار بود بریم با ماشین یه چرخی بزنیم. کشمش بیرون بود .من و بچه ها آماده شدیم و رفتیم پایین ساختمون منتظر کشمش. گفتم بچه ها یه هوایی بخورن و دخترک یکم راه بره.
رفتن همانا و زمین خوردن دخترکم همانا. از بینیش یکم خون اومد که دیگه دلم هری ریختتتتتتتتتتتت
با پیشونی و بینی امد روی زمین. خیلی دختر بی باک و حرف گوش نکنیه. دقیقا داشتم با نخودچی زاده حرف میزدم و قانعش میکردم که چرا نمیشه الان بره سوپر سرکوچه و خرید و کنه!
خداروشکر الان خوبه دخترکم. ولی مراقبت از دوتا بچه سخته.خصوصا وقتی یکیشون نوپاست.
مشغول یادگرفتن زبان روسی ام: دی وسطش اومدم پستی بذارم و برم.
دوستتون دارم ((:
من و این ......برچسب : نویسنده : maanvino بازدید : 104